|
تنم از حادثه خسته دلم از غصه شکسته یه مسافر غریبم راهی یک راه دورم ناجی شکسته بالم که تویی اینجا نشستی ای که واسه خاطر من دل مردم شکستی پر بغض و گریه بودم تو رسیدی تا بخندم واسه پیدا کردن تو دل به جاده ها میبندم راهی یه کوره راهم کوله بار عشقو بستم دیگه از خودم بریدم دیگه از آینه خستم تویی کعبه وجودم دور چشمای تو گشتم نکن از دلم گلایه باید از تو می گذشتم لحظه گذشتن از تو آخرین لحظه دیدار واسه تو از تو گذشتم همینو میگن یه ایثار
نوشته شده توسط : پرنده مهاجر ...| چهارشنبه 89 دی 1 | ساعت 11:54 صبح | +
All Right Reserved By Aguafish.Parsiblog.Com کپی برداری از مطالب وبلاگ فقط با ذکر منبع مجاز است |
|