|
خدا حافظ نگو وقتی هنوزدرگیر چشماتم خدا حافظ نگو وقتی تو هرجا باشی همراتم تواون گرمای خورشیدی که میری روبه خاموشی نمیدونی چقدر سخته شب سرد فراموشی شبی که کوله بارت رومیون گریه میبستی یه احساسی به من میگفت هنوزم عاشم هستی چرا حالت پریشونه چرا مایوس ودلسردی؟ خدا حافظ نگو وقتی هنوزم میشه برگردی تو یادت رفته اون روزایکی تنها کست میشد خدا حافظ نمی گفتی خدا دلواپست میشد خدا حافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم خدا حافظ نگو وقتی تو هرجا باشی همراتم نوشته شده توسط : پرنده مهاجر ...| چهارشنبه 88 اسفند 19 | ساعت 10:33 صبح | +
All Right Reserved By Aguafish.Parsiblog.Com کپی برداری از مطالب وبلاگ فقط با ذکر منبع مجاز است |
|